راز دل

رقیبان جمله در خوابند من و دلداربیداریم        اگررازدلی باشد مجال گفتن است امشب


....و من نیز در این شوریده بازار کیبورد بدست گرفته و به قول استاد صحبت کردن تمام میکنم. ابتدا از خود شروع میکنم و به خود میپردازم تا جای گله و شکایتی برای دیگران باقی نماند (یالاننان)من نیز در این سرا که هر کس سودای خویش بسر دارد دانشجویی دانش ریاضیات را درسر دارم ودر کار تدریس زبان نیزمشغولم.حال میخواهم از دل خویش برایتان تایپ کنم:

دل من
دلی دارم که درآن هر کسی رنگی دگر دارد        در آنجا دوستی با دشمنی جنگی دگر دارد
در آنجا آیینه رخسار رخهایی دگر دارد                در آنجا گل ز روییدن تمنایی دگر دارد                 
درآنجاپرگشودن درقفس بودن تفاسیری دگردارد    در آنجا خنده گرییدن گدایی ها بسر دارد
دلی دارم غمی دارم هوای دیگری دارم               در این عالم ز یاران انتظاراتی دگر دارم

تا چندی پیش زخود نام و نشانی نیک داشتم ( نیک و نیکو ) تا بالاخره تصمیم گرفتم نامی نیکتر یعنی "مطرب" را بخودبرگزینم و در کنار یاران عاشق و با صفای خویش همانا "رند " و "مست "سفره دل بر گشایم.


مطرب دوباه نغمه توحید ساز کرد          ما را به عشق از دو جهان بی نیاز کرد

باری به هر حال با اینکه با مشغله های کاری و تحصیلی فراوانی در مقابله هستیم ولی آنرا بهانه ای خوب برای قطع سخن با شما عزیزان نمی بینیم.
ولی تحمل دوری آن یار سفر کرده یعنی مست بسی دل را در سینه من مطرب و یاورم رند فسرده است.

ای رند مگو که مذهب میخوارگان جداست        بر رفتگان می زده ساقی نماز کرد
بیگانه بود آن مست که به عنوان آشنا              دام ریا به کوی صفا برد و باز کرد
اهل مجاز بود که از ما برید و رفت                    انصاف داد و عزم دیار مجاز کرد
اهل نیاز بود که عاشق به غیر دوست               بی التفات گشت و عزیزانه ناز کرد
معذور بود در ره جانان که مطرب                       راه دراز رفت و سخن را دراز کرد

ولی ما همچنان چشم به راه مست دوخته ایم :

همه چشم من به راهی که تو تا به کی نهانی                نیک دانم که بر آنی همه جان من ستانی

یا گوییم:

یاری که اندر غربتی زاینجا سلامت می کنم               پوشیده و پنهان ز تو جانی فدایت میکنم
گاهی ز فرط دورییت پنهان نگاهت میکنم                   آهی ز اعماق دلم سویت هویدا میکنم
قربان آن احساس تو پس کی به ماسر میزنی
و تا نیست در طلب دیدار اوییم:

دوش به وقت سحر ناله ز ابر بهار            دیده گشودم ز خواب در طلب دید یار
نم نم بارانصبح کرد مرا مست مست       پیش رخ مست ابر مستیم از یاد رفت

و همواره از او میپرسیم : یعنی چه؟

مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه          عالمی را نگران ساخته ای یعنی چه
ساختی آیینه ای تا رخ خود بینی باز            نرد عشقی که بخود باخته ای یعنی چه
نیست غیر از تو کسی تا که به او پردازی      خود به خود یکسره پرداخته ای یعنی چه
فارغ از اینکه جهانی به تماشای تواند              غیر نادیده و نشناخته ای یعنی چه
به تو دارند نظر خلق و تو با عشوه و ناز             همه را از نظر انداخته ای یعنی چه
آتش عشق تو جان و دل دنیایی سوخت         دل و جان همه بگداخته ای یعنی چه
نیست را لطف و صفای تو حیاتی بخشید        تیغ خون ریز به قهرآخته ای یعنی چه
مطرب از سررندی ز تو می پرسد باز               علمی را که بر افروخته ای یعنی چه

ولی نمی باید از یار نزدیک غافل شد که شاید او نیز همچون مست مستانه وار سر به دیار غربت نهد و بر پریشان حالی من فزاید که در آن شرایط مرا نیز راهی بجز ترک وطن و دل دادن به دل یاران نخواهد ماند.

مطربم با اینکه در غمها پریشانم         ولی ای رند جانانم تو را همواره بستایم
ولی گر خواهی از پیشم کنی هجرت         به چشم گریه عالم را کنم بحرت
ولی دانم که هرگز نیستی چون مست کنارم        تا ابد مانی همواره تا جهانی هست


و حال خداوند را شاکرم که مرا مورد لطف خود قرار داده و در هر حالی مرا یاری نموده است و با همراهی یارانی یار مرا هر دم مشعوف ساخته است. این شعر را برایت می سرایم و نیک نیز میدانم در برابر عظمت عظیمت ذره ای بیش نیست و نیستم.

شکر ایزد

صاحب اندیشه بودن در جهان           عهد بستن با کهان و با مهان
شکرروزی را نمودن بی گمان           دست مظلومی گرفتن در نهان
در خرابات عدم بی خانمان               عشق را جستن ذریغا بی نشان
برگشاید لطف ایزد پیشمان              لیک گوید هر چه دارد بی زبان


درنهایت نیز با شعری بهر یکی از یاران سپاس خویش را از وی اعلام میدارم:

ناز و طناز
طنازی وخواهم همه عمر تو در ناز بمانی           خواهم که توازنازوتنعم همه عمر بدانی
دانی همه دنیابه پیشش چوبخواهی در امانی     آری در امانی و امانی همه دهر بمانی
خواهم ابدالدهردر این عالم فانی تو بمانی         جزشادی ولذت ز درت زدرت باز نخواهی
از نور رخ خویش در عالم چو درانی                    از ظلمت بی چون و چرایش برهانی
من نیز در آن گوشه کناری چو بمانم                اندر خوشیت بر خوشی خویش فزایم


               با درود



گر از این مـنزل ویران بـه سوی خانـه روم 
                 دگر آن جا کـه روم عاقـل و فرزانـه روم

زین سـفر گر به سلامت به وطـن بازرسـم
                نذر کردم کـه هـم از راه بـه میخانـه روم

تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک 
                  بـه در صومـعـه با بربـط و پیمانـه روم

آشـنایان ره عـشـق گرم خون بـخورند 
              ناکـسـم گر بـه شکایت سوی بیگانه روم

بـعد از این دست من و زلف چو زنـجیر نـگار
              چـند و چـند از پی کام دل دیوانـه روم

گر بـبینـم خـم ابروی چو مـحرابـش باز
             سـجده شـکر کـنـم و از پی شکرانه روم 

خرم آن دم کـه چو حافـظ بـه تولای وزیر
          سرخوش از میکده با دوست به کاشانـه روم

دوستان گفتید که قصد بازنویسی دارید.از آن رو بسی خوشنودم و
نیز شکسته دل که یارای نوشتنم نیست چرا که فونت فارسی ندارم٬
چند خطی هم که نوشتم سرویس شدم.
آدمی موجود عجیبی ست.آنچه را که دارد قدر نمی داند وز برای آنچه که
ندارد مدام پریشان خاطرست.تا در ایران بودم هماره رویای فرنگ در
سر می پروراندم و حالا که ایجام قبطه ی تمامی انچه را می خورم که داشتم
ولی به اغفال حتی لحظه ای هم اجازه ی خطورشان را به ذهن ناقصم ندادم.
از جمله رند و مطرب که زبانم در وصف ذات پاک و مقدسشان قاصر است.

شادی و سربلندیتان را از یزدان پاک خواهانم.
زندگی به کام و مست به یادتان باد.

((مست))

سخت ترین کار نوشتن عنوان است.!!  کنفسیوس حکیم!!

1. خدمت همه شما عزیزان عرض کنم که این دو هفته ای که نبودم (یعی بهتره بکم که ۲ هفته ای که ننوشتم ) علتش تقریبا مصداق این بیته که میگه   

         ابر وباد ومه خورشید وفلک در کارند      بچه جان درس بخوان دیپلمه ها بیکارند !!

بعله جونم براتو ن بگه که دو هفته ژیش تصمیم گرفتم ویندوز کامژیوترم رو عوض کنم بعدش یه ندای شیطانی در گوشم گفت که فایده نداره ه ه ه(چون شیطانی بود همچین کش داره !!؟)
تو باید  اف دیسک  کنی (
جسارتا توضیحی محض اطلاع اندسته از خوانندگان پر شمارمان!! در باره  اف دیسک  عرض کنم که:   در باره لغت اف دیسک روایت متعدد میباشد ولیکن مشهورترین انها بر این پایه استوارند که نوعی عمل ارادی یا غیر ارادی که از روی خیر خواهی یا انجام وظیفه و در بعضی موارد کسب درامد انجام پذیرد. و با اف ۱۸ که به معنای ۱۸ بار اف دیسک کردن است !! تفاوتی ندارد!!!)
چی میگفتم؟ اهان بعله خلاصه علت اصلی این این بنده حقیر این مدت اپدیت ننمودهام نه بعنوان اعتراض به وضع معیشتی یا مسایل و مشکلات موجود در دانشگاه یا گرانی گوجه فرنگی و غیره نبوده و اینجانب از نعمت ویندوز اکس پی
محروم بوده ام. به هر حال خدمت شما ملت وبلاگ نویس پرور و غیور اعلام میکنم که بنده به کوری چشم همه دشمنان و به یاری خداوند اپدیت خواهم کرد  تا مشت محکمی بر دهان همه استکبار و استفعال و .... باشد.
بند دوم قطعنامه  
اخ ببخشید جو گرفت یه لحظه فکر کردم راه پیماییه!!(اااا پس راهپیمایی هم میری؟؟   ج:  بعله به کوری چشم دشمنان هر روز نیم ساعت)

۲.امروز صبح اومدم همه ارشیو مون رو دوباره بعد از یه سال خمندم واقعا یه احساس عجیب و غیر قابل وصفی به ادم دست میده .راستش حوصله نوشتن نداشتم ولی بعد از خوندن ارشیومون یه جورایی فکر کردم که من نویسنده خیلی بزرگی هستم و الان بعد از یه مدت استراحت باید دوباره شروع کنم ( یکی از خوانندگان محترم: زرشک !!)

۳. راستش من بخاطر مشغله کاری و درسی که دارم و همونطور که گفتم به بک سالی میشه که وبلاک ننوشتم بخاطر همین خیلی چیزا یادم رفته مثل فرانت پیج و کلا چیزای مربوط به قالب و لینکدونی درست کردن و غیره . به خاطر همین یه کم مشغول مطالعه! هستم تا یه سر سامانی به این کلبه درویشی بدم و اکه شد یه لینکدونی درست کنم و...  ولی تا اون موقع چند تا مطلب بود که میخواستم خدمت دوستای خوبم عرض کنم که:
     
                    خدمت همه عزیزانی که لطف میکنن و در قسمت نظرات ما رو مورد     لطف و راهنمایی قرار میدن عرض کنم که بنده حتما به وبلاگ شما سما سر خواهم زد و مطالبتون رو میخونم و لیکن فقط در مواردی که نظر خاصی داشته باشم  نظرم رو مینویسم  و اگه نه هم فقط به خوندن مطلبتون بسنده میکنم ولی اینو گفته باشم که جه نظر بدبن و یا ندین من به شما سر خواهم زد  
پس همیشه انتظار نظر نداشته باشیم.
نکته :  خدمت دوستای خوبم عرض کنکه چقدر من    خدمت دوستای خوبم عرض کنم   گفتم!!!!

۴. مثل اینکه حکایت ما هم قصه اون یارو شد که :
                
            یه روز یه اقایی مهم میشه  زیره خودش خط میکشه تو امتحان میاد !!!   

۵.فکر میکنم واسه امروز کافی باشه و یه توصیه داشتم واسه همه وبلاگ نویسهای عزیز که سعی کنین  زیاد بین نوشته هاتون فاصله نیفته .علتش رو هم فکر کنم با خوندن این نوشته خودتون بفهمین