با درود



گر از این مـنزل ویران بـه سوی خانـه روم 
                 دگر آن جا کـه روم عاقـل و فرزانـه روم

زین سـفر گر به سلامت به وطـن بازرسـم
                نذر کردم کـه هـم از راه بـه میخانـه روم

تا بگویم که چه کشفم شد از این سیر و سلوک 
                  بـه در صومـعـه با بربـط و پیمانـه روم

آشـنایان ره عـشـق گرم خون بـخورند 
              ناکـسـم گر بـه شکایت سوی بیگانه روم

بـعد از این دست من و زلف چو زنـجیر نـگار
              چـند و چـند از پی کام دل دیوانـه روم

گر بـبینـم خـم ابروی چو مـحرابـش باز
             سـجده شـکر کـنـم و از پی شکرانه روم 

خرم آن دم کـه چو حافـظ بـه تولای وزیر
          سرخوش از میکده با دوست به کاشانـه روم

دوستان گفتید که قصد بازنویسی دارید.از آن رو بسی خوشنودم و
نیز شکسته دل که یارای نوشتنم نیست چرا که فونت فارسی ندارم٬
چند خطی هم که نوشتم سرویس شدم.
آدمی موجود عجیبی ست.آنچه را که دارد قدر نمی داند وز برای آنچه که
ندارد مدام پریشان خاطرست.تا در ایران بودم هماره رویای فرنگ در
سر می پروراندم و حالا که ایجام قبطه ی تمامی انچه را می خورم که داشتم
ولی به اغفال حتی لحظه ای هم اجازه ی خطورشان را به ذهن ناقصم ندادم.
از جمله رند و مطرب که زبانم در وصف ذات پاک و مقدسشان قاصر است.

شادی و سربلندیتان را از یزدان پاک خواهانم.
زندگی به کام و مست به یادتان باد.

((مست))

نظرات 1 + ارسال نظر
رقاص سه‌شنبه 10 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 07:29 ب.ظ

گر رندی و گر مست و اگر مطرب و رقاص
تا اوست تو را عاشق و معشوق غمی نیست
برای هر سه تاتون آرزوی عاشق شدن رو دارم. یا حق

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد