پیرامون انتخابات...

shah1imam2
درود بر اسلام عزیز
درود بر مجاهدین در راه حق؛
درود بر شهدا در راه خدا در طول تاریخ
درود بر شهدای ایران و فلسطین و لبنان و افغانستان
و سلام بر رزمندگان جبهه های جنگ علیه باطل.
و سلام بر بندگان صالح خداوند.
( روح ا... الموسویالخمینی ۹/مرداد/۶۰)

بنده به نوبه ی خودم از تمامی کسانی که دیروز پای صندوق های رای حاضر شده
و حمایت خود را با تمام قوا از جمهوری دموکراتیک اسلامی مان نشان دادند
تشکر می نمایم.چرا که دولتمردان حکومت به خرانی چون شما نیاز مبرم دارند تا
چند صباحی بیشتر بر این دیار حکومت کنند.
و نیز تشکر می کنم از خانم ها و آقایانی که قاطی توده ی عظیم انگشت شمار
حاضر در پایگاههای رای گیری نشده اند.
شاید پس از یکی دو بار تظاهرات در ۱۸ تیر ماه ۳ سال اخیر ؛ این بزرگترین اتحاد و
یکپارچگی ملت ایران بوده در مقابل شیاطین حاکم بر میهنشان.
روزنامه هایی را که از دوران انقلاب مانده ؛ میخانم.روزنامه ی اطلاعات...
تمامی شعارها و گه خوردن ها ی شاه و اطرافیانش دوباره تکرار میشود ولی این بار؛
گه ؛این ماده ی بد بو و مزه ۲۵ سال پس از شاه ملعون؛ خوش تیپ و ظاهر؛
و بالطبع خاین!!!(که نوکر آمریکا بود) توسط آخوندک ها (که نوکر انگلیس هستند)
خورده می شود.
البته نفس عمل یکیست فقط مهره ها در این میان عوض شده اند.توجه کنید
که گه بهتر از خون دلی است که مردم ایران ۶۰ سال خورده اند.
جالب تر این که مردم ایران هیچگاه از هیچ حکومتی راضی نبوده اند ؛چرا که
هرگز خود بانی آن نبوده اند.و همه برای چپاول و غارت حاکمیت این مرز و بوم
را بر عهده گرفته اند.
پدرانمان که سال ۲۵برای رهایی از رژیم ستمشاهی!!!! انقلاب کردند؛
اکنون برای رهایی از رژیمی که خود به قیمت خون عزیزانشان بدست آورده اند؛
در جدالند....
جا دارد شعری از آقای منوچهر آتشی را یادآور شوم که بیانگر سرنوشت
شوم ایرانیان است:
به دندان هفت گرگ دریده شدم
و چون سگان نجات
به خوردنم یله گشتند؛
به خنجر بلند چوپان؛سر بریده شدم

بسیار زیبا در ۴ جمله گذشته؛حال و آینده ی ایرانیان را باز گو می کند.
حالا این چوپان چه کسی؟کسانی؟؟گروهی؟؟؟فرقه ای؟؟؟؟حزبی؟؟؟؟؟است؟
خدا می داند و شاید آمریکا هم..!!!
به هر حال گر نجنبیم به جرم زندگی بر روی خاک نفت خیز باید در انتظار
خنجر بلند چوپانی باشیم که دگر باره به تدبیری دیگر دمار از روزگارمان بر آرد.
بیایید با اتحاد و هم فکری آینده ی خود و عزیزانمان را آنطور که شایسته ی آریاییان
است بسازیم.
با آرزوی داشتن ایرانی آزاد
((
مست ))

ارگ بم به تاریخ پیوست. . .


ارگ بم
این یادگار دوره ی بهمن
این بنای خشتی عالم
کاسمان در پهنه ی گیتی
زخم بارویش به جان دارد
قلعه اندر قلعه دنیایی است
برج اندر برج غوغایی است؛

این مهین ارگ ستبر خشتی بی چون
در درون بستر تاریخ این سامان
قصه ی دوران به لب دارد
در درون مخمل احساس ؛
قصه ی ناگفته بس دارد

. .
. . .
تا خنک سازد تب داغ حوادث را؛
خندقی در پای او افتاد
حور گندمزار ها آرام؛
زلف خود بر روی پایش ریخت

بی خود و دامن کشان و مست
عاقبت با سایه اش پیوست.

آفرین بر این همه شوکت؛
مرحبا بر این همه حشمت
گاه می بینم نسیم از چهار فصل
بر فراز ارگ می نالد که آّه . . . !‌ ! !
ارگ بم عشاق دیرین داشته
.
. .
. . .
عاشقی فرهاد نامی بی قرار
با سقوطی مرگزار با نام عشق
در شمال کاخ شیرین داد جان
تا به مردم باز گوید عشق را

چون کبوتر های عاشق  گاهگاه
قرن ها از عشق می نالد نسیم
قصه می گوید هنوز
قصه ی فرهاد را . . . . .
.
. .
. . .
پس کجا شد آن همه جاه و جلال؟؟
تا بساط حرص را آذین کند
کاخ شاهان یادگار ظلم است
عشق را باید بنا بر دل نهاد.
یاد آن مزدور مردان قدیم
کز ملات خونشان این کاخ ماند؛
بوی خون می آید از هر خشت خام
ناله ی تاریخ می پیچد به گوش؛
.
. .
. . .
حالیا بنگر که در ویرانه اش
باد می کوبد به در؛
خاک می ریزد ز سقف.
.
. .
. . .
می نشیند بر زمین آوار ها
از حریم چشم شب آید به گوش
دهشت افزا جیس جیس مارها.
آنچه روزی تکیه گاه زور بود
جای مسکینان در آن امروز نیست
در دل شب خانه بر دوش فقیر
کی شود آری مقیم خانه اش
کی کند بیتوته در ویرانه اش؟؟!!!. . . .
*-*   *-*   *-*   *-*   *-*   *-*  
شعری بس زیبا از جناب دکتر عباس اسماعیلی بود
که به صورت خلاصه به خدمتتون تقدیم شد.
امیدوارم بپسندید.
با سپاس (( مست))


با درود

از تمام شما دوستانی که اکنون بلاگمون رو می خونید و نیز مریم خانم ( b4u )

و آقا ستار و شروین جان(ArianFard) ؛زیتون ؛آرین عزیز که خواسته بود

از بلاگش دیدن کنیم ولی متاسفانه نکردیم ؛ رند پارسا تشکر می کنیم که

هماره ما رو به یاد داشتید و فراموشمون نکردید.((ما کم لطفی کردیم.))

و اما سپاسی بس گرم و صمیمی به جا خواهم آورد اون هم از نیلوفر خانم که

همیشه و در هر شرایطی از ما یاد می کرد و می کنه.

من به علت عملی که کرده بودم و رند عزیز هم به علت گرفتاری های دیگر

از جمله کسب علم و معرفت در دانشگاه ؛ سرمون شلوغ بود.

بهتر بقیه ی حرفامو با رباعی ای از خیام بگم:

*-*   *-*   *-*   *-*   *-*   *-*   *-*   *-*   
ای کاش که جای آرمیدن بودی

* * * یا این ره دور را رسیدن بودی

یا از پس صد هزار سال از دل خاک

* * * چون سبزه امید بر دمیدن بودی

*-*   *-*   *-*   *-*   *-*   *-*   *-*   *-* 
با سپاس (( مست ))