عذاب وجدان!؟

رندان پارسا

مروز سالگرد انفجار هواپیمای ایر باس ایران به دست امریکایی هاست.
البته من از اون روزا چیزی یادم نیست ولی تنها عاملی که باعث شد با درس زیاد و امتحانی که دارم
این مطالب رو بنویسم این بود:

وقتی نیروهای ایرانی مشغول جمع اوری اجساد بودند

یک مادری رو از اب میگیرن در حالی که دو دستی بچه اش رو بغل کرده بود و

هردوی اونا تو اون حالت مونده بودن.

من با بعد سیاسی قضیه کاری ندارم ولی

وظیفه ی ماست که ...

(رند).

نوشتن هم هنریست!!

الان ساعت ۲۳:۲۸ میباشد !
امروز کتاب :خود سازی انقلابی از دکتر شریعتی رو تموم کردم .
میخواستم درباره ی کتاب حرف بزنم ولی بهتره نزنم !چون نوشتن و حرف زدن(البته حرف خوب زدن)

هنریست کمیاب!
البته خوب خواندن هم می تواند هنری باشد!(چی شد!)

رند.

به نام دوست

نخست می باید از تمامی شما عزیزانی که از وبلاگ این جانبان
دیدن می فرمایید سپاس گذاری کنم و سپس از رند عزیز که
تمامی رنج راهاندازی وبلاگ را به تنهایی به عهده گرفته و
نیز از تعاریف و تمجید هایی که از من کرده وبه یقین درخور
چنین صفاتی نیستم.

به هر حال بنده(مست) و رند خواهیم کوشید که رضایت
شما دوستان را جلب کنیم.

می خواهم سخنم را با جمله ای بسیار زیبا و پر محتوا از
زنده یاد آقای دکتر علی شریعتی تمام کنم .و امید دارم که
همه مان این جمله ی دکتر را به گوش جان بسپاریم و هماره
با عنایت به این مهم گام برداریم :

خدایا به من زیستنی عطا کن که
در لحظه ی مرگ؛
بر بی ثمری لحظه ای که برای زیستن گذشته است
حسرت نخورم . . .

و مردنی عطا کن که ؛
بر بی هودگی اش
سوگوار نباشم . . .

خدایا چگونه زیستن را تو به من بیاموز؛
چگونه مردن را خود خواهم آموخت . . .
= + = + = + = + = + = + = + = +
با سپاس
( مست ))